۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

152

سال (Mark Margolis) : اون ارشمیدس شهر سیراکوز رو یادت میاد؟ پادشاه ازش خواسته بود بررسی کنه که آیا هدیه ای رو که دریافت کرده از طلای خالص هست یا اینکه ناخالصی داره. این مسئله چندین هفته ریاضیدان رو عذاب داد. شب آخر بی خوابی به سرش زد و توی رختخواب پیچ و تاب می خورد. عاقبت همسر خسته و کلافش که مجبور بود ا این نابغه روی یه تخت بخوابه اون رو متقاعد می کنه که بره حمام تا آروم بشه.
وقتی ارشمیدس داشته وارد وان میشده به بالا اومدن آب توجه میکنه و به این ترتیب ارشمیدس مسئله رو حل می کنه و فریاد میزنه "یافتم"
حالا بگو پند این داستان چیه؟

ماکسیمیلیان (Sean Gullette) : اینکه بالاخره به نتیجه میرسیم.
سال : نه اشتباهه! نکته داستان، همسر ریاضیدان بود! اگر به ایده همسرت گوش کنی ایده جدیدی بهت میده. یعنی اینکه به استراحت نیاز داری! باید بری حمام وگرنه به هیچ جا نمیرسی نه نظم و نه ترتیبی، فقط آشفتگی!

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

151

فردوس (داریوش ارجمند): تا حالا شنیدی "انجمن مردان بی سرپرست"؟
(نادر امیر سلیمانی): نه آقا
فردوس : اما زنا دارن، وقتی پنج تا زن دور هم جمع می شن انجمن را میندازن، اما مردا چی؟ دنبال نون
سریال ستایش - 1390
سعید سلطانی

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

150

[در جهنم]
هری بلاک (وودی آلن): این پایین چقدر راحته!
شیطان (بیلی کریستال): بذار یه چیزی بهت بگم هری، من عاشق اینجام. هیچ کجا دیگه نمی‌تونم برم. کلی کار توی دنیای شما بهم پیشنهاد شد ولی چرا برم کارمند بشم؟ اینجا رئیس خودمم و آزادم.
هری: آره موافقم. بهتره رئیس جهنم باشی تا کارمند بهشت. فکر کنم مال میلتونه.

۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

149

هاوارد بیل (پیتر فینچ): لازم نيست بهتون بگم که اوضاع بده. همه می‌دونيم که اوضاع بده. توي رکود اقتصادي هستيم، همه يا بيکارن يا نگرانن کارشون رو از دست بدن... بانک‌ها دارن ورشکست ميشن، مغازه دارها زير پيشخونشون اسلحه دارن، ولگردها توي خيابون ول مي‌چرخن. به نظر مي‌رسه هيچکس نمي‌دونه چيکار داره مي‌کنه... مي شينيم تلويزيون نگاه مي‌کنيم و اخبار اعلام مي‌کنه که امروز 16 تا خودکشي و 63 تا جرم وحشيانه داشتيم. همه ميدونيم که اوضاع بده. بدتر از بد، ديوانه‌واره. به نظر ميرسه همه چي داره ديوونه ميشه، بنابراين ما ميشينيم توي خونه و آروم آروم دنيايي که توش زندگي مي‌کنيم کوچکتر ميشه و ما فقط مي‌گيم "خواهش مي‌کنم! حداقل بذاريد توي اتاق نشيمنم تنها باشم. بذاريد مشروب و تلويزيونم رو داشته باشم. من اعتراضي ندارم فقط بذاريد تنها باشم." ولي من ولتون نميکنم. ازتون ميخوام که عصباني بشيد! من نميدونم با رکود و تورم و ولگردها بايد چيکار کرد. من فقط ميدونم که تو بايد اول عصباني بشي! تو بايد بگي "من يه انسانم لعنتيها. زندگي من ارزش داره" حالا ازتون ميخوام که بلند شيد. از روي صندليهاتون بلند شيد، بريد پنجره خونتون رو باز کنيد، سرتون رو بکنيد بيرون و فرياد بزنيد "من به اندازه جهنم عصبانيم و ديگه اينها رو تحمل نميکنم!"

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

148

یحیی (پارسا پیروزفر) : اگه پاتونو از گلیم خودتون درازتر کردین، باید یا گلیم درازتر بشه یا پای شما قطع.
اما کی شنیده؟ کجا بوده؟ که گلیم خود به خود دراز بشه؟
اما همه شنیدن که پا رو میبرن!

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

146

خر (محمود استاد محمد): راستي گوش کن چي ميگم. اگه عشقت مي‌کشيد يه سري به ما بزن. مي‌دوني آدرس چاکرت کجاست؟
فيل (حسین والامنش): بله قربون مي‌دونم.
شتر (بیژن مفید): يادتم رفت داداش عیب نداره. اينجا از هرکي بپرسي کي خره بِت ميگه خر خودتي.

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

145

لوئیز (ژانت مارگولین): ما داریم بچه‌دار میشیم.
ویرژیل (وودی آلن): شوخی می‌کنی دیگه؟
- نه واقعاً داریم بچه‌دار میشیم. امروز رفتم دکتر گفت داریم بچه‌دار میشیم. تا کریسمس بچه‌مون به دنیا میاد.
- عزیزم واسه کریسمس یه کراوات هم بهم میدادی کافی بود!