۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

152

سال (Mark Margolis) : اون ارشمیدس شهر سیراکوز رو یادت میاد؟ پادشاه ازش خواسته بود بررسی کنه که آیا هدیه ای رو که دریافت کرده از طلای خالص هست یا اینکه ناخالصی داره. این مسئله چندین هفته ریاضیدان رو عذاب داد. شب آخر بی خوابی به سرش زد و توی رختخواب پیچ و تاب می خورد. عاقبت همسر خسته و کلافش که مجبور بود ا این نابغه روی یه تخت بخوابه اون رو متقاعد می کنه که بره حمام تا آروم بشه.
وقتی ارشمیدس داشته وارد وان میشده به بالا اومدن آب توجه میکنه و به این ترتیب ارشمیدس مسئله رو حل می کنه و فریاد میزنه "یافتم"
حالا بگو پند این داستان چیه؟

ماکسیمیلیان (Sean Gullette) : اینکه بالاخره به نتیجه میرسیم.
سال : نه اشتباهه! نکته داستان، همسر ریاضیدان بود! اگر به ایده همسرت گوش کنی ایده جدیدی بهت میده. یعنی اینکه به استراحت نیاز داری! باید بری حمام وگرنه به هیچ جا نمیرسی نه نظم و نه ترتیبی، فقط آشفتگی!

هیچ نظری موجود نیست: