۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

7

می‌تونم اون بالا رو تصور کنم. یکی اونجا داره توی یه لیست دنبال اسم من می‌گرده و پیداش نمی‌کنه:
«ببخشید اسمتون چی بود؟»
«ناینتین هاندرد قربان.»
«نایمن، نایتینجل، ناینستوک، نایتلدین...»
«می‌دونید، قربان، من توی یه کشتی متولد شدم!»
«ببخشید؟»
«توی یه کشتی به دنیا اومدم، زندگی کردم و مُردم. شاید توی اون قسمت ثبت شدم...»
«کشتیت غرق شد؟»
«نه،‌ با شش و نیم تن دینامیت منفجرش کردن!»
«اوه متاسفم. الان بهتری؟»
«آره ممنون. فقط یه دستم رو از دست دادم.»
«ناراحت نباش. میتونی یکی اونجا پیدا کنی. گفتی کدوم دستت رو از دست دادی؟»
«دست چپ قربان.»
«اوه من واقعا متاسفم. فکر می‌کنم فقط دو تا دست راست برامون باقی مونده.»
«دو تا دست راست؟»
«بله. خیلی متاسفم. اما ببخشید... امکانش هست که...»
«امکانش هست که چی؟»
«امکانش هست که به جای دست چپ، یه دست راست بردارید؟»
The Legend of 1900 - 1998
Giuseppe Tornatore

هیچ نظری موجود نیست: