۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

19

زندگی مثل یه کتاب نیست و میتونه توی یک ثانیه تموم بشه.
من داشتم با مادرم توی میدون دیلی نهار می خوردم و یه مرد درست جلوی چشمام مرد، اون توی دستای من مرد و من فکر می کردم این نمی تونه اینجوری توی روز ولنتاین تموم بشه، من در مورد تمام افرادي که دوستش دارند و توي خونه منتظرش هستند،کسائي که هيچ وقت دوباره نمي بيننش فکر کردم. بعد فکر کردم، چی می شد اگه هیچ کسی نبود؟!
The Lake House - 2006
Alejandro Agresti

هیچ نظری موجود نیست: