۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

66

تایلر داردن (Brad Pitt) : آقايون، به باشگاه مشت زني خوش اومدين!
اولين قانون باشگاه مشت زني اينه که در مورد باشگاه مشت زني با کسي حرفي نمي زنيد.
دومين قانون باشگاه مشت زني اينه که در مورد باشگاه مشت زني با کسي حرفي نمي زنيد.
سومين قانون باشگاه اينه که اگه يه نفرد داد بزنه يا از حال بره يا با دست به زمين بزنه دعوا تمومه.
چهارمين قانون اينه که توي هر دعوا فقط دو نفر ميتونن باشن.
قانون پنجم هر نوبت فقط يه دعوا.
قانون ششم: پوشيدن پيراهن و کفش ممنوعه.
قانون هفتم: يه مبارزه تا جايي ادامه پيدا ميکنه که ادامه پيدا مي کنه.
و قانون هشتم و آخر اينه که اگه شب اوليه که به باشگاه مشت زني مي آيد بايد مبارزه کنيد.

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

65

راوی (Michael Pitt) : اون هنري لانگيويس بود، كسي كه سينماتك رو ساخته بود و دليلش اين بود كه دوست داشت فيلم ها رو نشون بده به جاي اينكه بزاره توي زيرزمين پوسيده بشن. براي نشون دادن همه جور فيلم خوب، بد، قديمي، جديد، تريلرهاي وسترن بي صدا بود كه باعث شد همه فيلم ساز هاي جديد براي يادگرفتن به اينجا بيان.
سینماتک جايي بود كه سينماي مدرن متولد شد.


۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

64

Alvy Singer (Woody Allen): Love is too weak a word for what I feel - I luuurve you, you know, I loave you, I luff you, two F's, yes I have to invent, of course I - I do, don't you think I do?

63

جدبرگ (رِی وینستون): تو بهتر از هرکس دیگه‌ای این رو میدونی که پرونده‌هایی مثل این هیچوقت حل نمیشن. خیلی راحت پیچیده‌ند، خیلی سختند. خیلی از اونها همین الان دارند اتفاق می‌افتند و تو هیچوقت نمی‌تونی شواهد رو به هم پیوند بدی.
تام کرایون (مل گیبسون): از کجا میدونی نمی‌تونم؟
جدبرگ: چون معمولاً من کسی هستم که نمی‌ذاره شواهد به هم ربط پیدا کنند. این قسمتی از شغلمه.

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

62

پاتریک (بیل فاگربِیک): هی باب اسفنجی! حلزون جدیدم رو نیگا.
باب اسفنجی (تام کِنی): پاتریک! این حلزون نیست، این یه سنگه!
پاتریک: آره ممنون می‌دونم، خودشم دوست داره سنگ صداش کنیم!

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

61

راوی: در سوم سپتامبر 1973، در ساعت شش و بیست و هشت دقیقه و سی و دو ثانیه بعد از ظهر، مگسی با قدرت پرواز 14670 بال در دقیقه، در خیابان رو سنت وینسنت در مونتمارتره به زمین نشست. در همان لحظه باد، دو لیوان روی رومیزی یک میز در تراس یک رستوران در همان نزدیکی را به طور شگفت انگیزی، بدون اینکه کسی متوجه شود، به رقص درآورد. در همین حین، در پاریس، بلوار ترودین، پلاک 9، طبقه پنجم، اوگن کولر نام دوستش که به تازگی از تشییع جنازه اش بازگشته بود را از دفترچه تلفنش پاک کرد. در همان لحظه، یک اسپرم با یک کروموزوم ایکس، متعلق به رافائل پولان، به تخمدان زنش، آماندین رسید. 9 ماه بعد، امیلی پولان متولد شد.

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

59

حبیب (جمشید مشایخی) : امروز دوشنبست، خيلي داريم تا جمعه
مجید (بهروز وثوقی) :نخير تو اون تقويمه که اون سال آقام عيد بهم عيدي داد نوشته جمعه
حبیب : اون تقویم باطله شده
مجید: واسه من تقویم، تقویم آقامه. جمعه، جمعه آقامه، خواه مرده خواه زنده. تازه تقليده مرده جائزه. آقا بالا منبر مي گفت.

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

56

جک کورکیان (آل پاچینو): چون این نام من است. چون نمی‌توانم نام دیگری در زندگیم داشته باشم. چگونه می‌توانم بدون نامم زندگی کنم؟ روحم را بگیر، نامم را نه.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

53

مادام ژو (ورونیک سیلور): شک دارم که ماتیلد و برنارد را با هم دفن کرده باشند، اما اگر می‌خواستم جمله‌ای برای سنگ قبرشان انتخاب کنم می‌نوشتم: «نه با تو، نه بدون تو»